خیلی سال پیش ، شب خونمون مهمون بود ، برق رفت
به پسر خالم گفتم زنگ بزن اداره برق بپرس کی برق میاد و این حرفا
گفت شمارش چنده
گفتم بیست و چهار هزار و چهار صد
گفت : یا علی این همه شماره رو چه جوری بگیرم !!!
(کاملا واقعی)
.
.
.
یکی از دغدغه های بچگیم این بود که میرفتم دستشویی
نمیدونستم کدوم طرفی باید بشینم… !
.
.
.
شامپو خریدم روش نوشته:
این محصول را روی سرتان بریزید و موهایتان را بمالید سپس آبکشی کنید!
من میخواستم بریزم تو دهنم قرقره کنم،خدا خیرشون بده آگاهم کردن
.
.
.
اینایی که هر کاری در توانته براشون انجام میدی آخرش بهت میگن :
مگه من ازت خواستم ؟؟؟
” یعنی با آر پی جی ” بزنی لهشون کنی بازم کمه… خالی نمیشی !!!!
.
.
.
وقتی می پرسی چیزی میخوریین ؟
اونی که میگه : من یکی دو لقمه باهات میخورم…
جدا موجود ترسناکیه ))
.
.
.
میدونی لذت بخش ترین لحظه زندگی کیه
وقتی یه عطسه میکنی از ته دل
یعنی انگار ری استارت میشی !
.
.
.
مامان بزرگمو بردن رادیولوژی
اومده میگه خیلی خوب بود، خوب شدم !
.
.
.
واقعا کی فکرشو میکرد یه روز خود آجیل مشکلگشا هم بشه مشکل یه ملت؟
.
.
.
یه سوالی از صبح تا حالا ذهن مارو درگیر کرده
ببینین شما میتونین بهش جواب بدین؟
اگه “مردان آنجلس” یه زن همراهشون بود
بازم میتونستن ۳۰۰سال با خیال تخت بخوابن!؟
.
.
.
من شخصا به خودکشی اعتقاد ندارم، مگر اینکه پسوُردم لو بره!
.
.
.
مامان بزرگم خیلی مریض بود
و در ضمن دکتری که همیشه میره پیشش مطبش باز نبود
به هزار زحمت راضیش کردیم بره پیش یه دکتر دیگه
وقتی رفتیم داخل،معاینه که تموم شد مامان بزرگم گفت:
آقای دکتر یه چیزی بنویس فعلأ خوب بشم
تا چند روز دیگه برم پیش یه دکتر درست حسابی .
۷سال درس خوندشُ شست مثل رخت پهن کرد رو بند! =))
.
.
.
ﻫﯿﭻ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯽ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﺳﺘﺖ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯽ ﺑﺨﻮﺭﻩ
ﺭﻭ ﺍﯾﻨﺘﺮﻧﺖ ﺍﮐﺴﭙﻠﻮﺭﺭ، ﺑﺎﺯ ﺷﺪﻧﺶ ﯾﻪ ﺩﺍﺳﺘﺎﻧﻪ،
ﺑﺴﺘﻪ ﺷﺪﻧﺶ ﯾﻪ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺩﯾﮕﻪ !
.
.
.
یکی بیاد به مامانم بگه من شکمو نیستم
فقط نسبت به غذاهای توی یخچال احساس مسئولیت میکنم
.
.
.
یه جوری درباره آدما قضاوت کنید که اگه
یه روزی خلافش بهتون ثابت شد شرمنده خودتون نشید !
.
.
.
پسر داداشم ۸سالشه معلم مدرسشون
تلفن کرده به مامان بچه گفته شما به این بچه چی یاد میدین؟
ازش پرسیدم چهار مزه اصلی چیه؟
پسرتون میگه: خیارشور/چیپس/ ماست موسیر/ زیتون!
.
.
.
تلفن خونمون زنگ خورد برداشتم بجا اینکه بگم الو بله
گفتم بلو اله
طرف هم قاطی کرد گفت سلو الام
.
.
.
یکی از سرگرمی های مورد علاقم اینه که
یه پچه ی ۳ تا ۶ ساله رو بغلش میکنم و دور خودم میچرخم
تا سرش گیج بره ، بعد میذارمش رو زمین تا راه بره
بعد میشینم نگاه میکنم که چطور هی میخوره به در و دیوار …:D
حتما امتحان کنید !
.
.
.
از کسانی که تو کامپیوتر شون
فایلها رو با اسمهایی مثل hjkhkjkh ذخیره میکنن
توقع اتاق مرتب و جمع و جور نداشته باشید ))
.
.
.
رفتم گلفروشی گفتم آقا این گل طبیعیه؟
یه دختر بچه ۵ ساله ای اونجا بود گفت پــَ نَ پــَ سزارینه!!
به جون خودم
من تا ۱۲ سالگی فکر میکردم بچه ها رو لک لک ها از آسمون میارن !
.
.
.
وقتی داری به شدت دنبال چیزی میگردی
همون چیزی رو پیدا می کنی که دفعه پیش شدید دنبالش می گشتی
.
.
.
بدترین شکست عشقی عمرمو کلاس سوم خوردم
که فهمیدم جایزه ها رو مامانم می خریده می داده به معلما
.
.
.
ﻣﻦ ﻫﺮﭼﯽ ﺻﺒﺮ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﯿﻔﺘﻪ ﺭﻭ ﻏﻠﺘﮏ ﺧﺒﺮﯼ
ﻧﺸﺪ . . .
ﺍﻻﻥ ﻣﻨﺘﻈﺮﻡ ﮐﻪ ﻏﻠﺘﮏ ﺑﯿﻮﻓﺘﻪ ﺭﻭﻡ ﺧﻼﺹ
ﺷﻢ ﺑﺮﻩ |: